راسکُلنیکُف به دلیل بدهکاری و نیاز شدید مالی، پیرزنی رباخوار و خواهرش را با تبر به قتل رسانده و با این تصور که همه به او مظنون هستند کارش به جنون میکشد. وی به دلیل عذاب وجدان و احساسات عاشقانه نسبت به سونیا دست به اعتراف می زند … دانشجویی به نام رادیون رومانویچ راسکُلنیکُف به دلیل بدهکاری و نیاز شدید مالی، همچنین برای بدست آوردن پول، پیرزن رباخواری به نام آلیونا ایوانونا و خواهرش لیزاوتا ایوانونا که به طور غیرمنتظره هنگام حادثه سر می رسد را با تبر به قتل می رساند. پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته میبیند و آنها را پنهان میکند. پس از این ماجرا راسکلنیکف مجبور میشود که به دفعات در دفتر پلیس حاضر شده و هر بار از خود رفتارهایی مشکوک نشان میدهد، که پلیس را علیرغم نداشتن شواهد به وی مظنون میکند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه، راسکولنیکف با این تصور که همه به او مظنون هستند کارش به جنون میکشد. این رفتارهای غیرمعمول باعث میشود تا افراد زیادی از جنایت وی مطلع شوند. از جمله سونیا (دختری که به خاطر مشکلات مالی خانوادهاش دست به تنفروشی می زند و راسکولنیکف عاشق اوست). رادیون رومانویچ به دلیل عذاب وجدان و احساس عاشقانه ای که نسبت به سونیا دست به کار دیگری می زند…
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .