فقط یک فکر داشتم: زودتر با قسمت پارتیزانی لوانت ارتباط یابم و از شهرها و دهات محرمانه و ناشناس عبور کنم و زودتر به کوه برسم. به سنگها و کشتزارها مینگریستم، هوا را استنشاق و احساس میکردم. تمام آنها مألوف، خودمانی و گرامی است. در تمام طول راه دائماً تکرار میکردم: «من در اسپانیا هستم» و نمیتوانستم باور کنم. در آنجا، در آن سکوت کامل، در میان کوههای پربرف و درختهای عریان، مسرت خارقالعادهای احساس کردم که چیزی بیش از مسرت روحی بود و میتوان گفت به جسمم هم سرایت کرده بود؛ زیرا پی برده بودم که با هموطنان خود، در میان مردمی خودمانی، در سرزمین خویشم!خئسوس ایسکارای از وطن پرستان و کارمندان دائمی روزنامه موندو اسپانیا بود، او از دوران مبارزه و نبرد ملت اسپانیا با فاشیست هایی که شورش نموده بودند، یعنی بین سال های 1936 تا 1939 در وطن خود اسپانیا شهرت یافت.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .