ای کسانی که کلام را در موزیک و در قالب یک اثر هنری بر دیگر المان های آن مقدم میدانند موسیقی دقیقا از جایی شروع میشود که پدیده های شعری گوناگون به صدای خواننده پیوند میخورند و قایق بی پارویی را میسازند که بر روی بستر رودخانه ی خیال انگیز ِ ملودی و تنظیم شناور می ماند. این لحظه شاید همان لحظه ای ست که شنونده در خلسه ای عمیق غرق شدن را تجربه می کند!! وقتی خاطرات ِ غرق شدنهای خودم یا به قول روانشناسها فرافکنیهای اثیری ام را از ذهن میگذرانم ترک های از این دست را به یاد میآورم (البته در آثار غیر کلاسیک):" خواب، پاروی بی قایق، یوسف، قطار، هر روز پاییزه، پرچم سفید، دوست داشتم، همسایه، چشمه ی طوسی، یه شاخه نیلوفر، سلام به صلح، با من بمون، پروانه ها و..." که نه از قضا و تصادفا بلکه حکما و بر پایهی استحقاق همهی این آثار متعلقاند به شاعری بهنام حسین صفا. میخواهم به مخفیگاه ذهنم مراجعه کنم. کمی بالاتر از صندوقچهی حرفهای مگو بر روی طاقچه ی دوستی و از پشت آینهی صداقت و صراحت، کلامی را برای شما بازگو کنم.