"فلسفهي آرتور شوپنهاور را همواره بهمنزلهي فلسفهي ممتاز هنر، حتي فلسفهي ممتاز هنر، حتي فلسفهي مرجحِ هنرمندان تلقي كردهاند؛ نه به اين علت كه بخش بزرگي از فلسفة مرجحِ هنرمندان تلقي كردهاند؛ نه به اين علت كه بخش بزرگي از فلسفة او به هنر اختصاص دارد... يا ساختار اين فلسفه در كمال روشني، شفافيت و انسجام و لحن آن نيرومند، آراسته، دقيق و... واجد انضباطي شاداب است... همة اينها "نمود" يا ظاهر امر است، يعني بيان ضروري و فطريِ ماهيت و عمقِ اين نحوة انديشيدن... بيان طبع پويا و هنرمندانهاي كه جز در اين قالب ممكن نيست متجلي گردد." لئو تالستوي در سال 1869 در نامهاي به آفاناسي فل مينويسد: "آيا ميدانيد كه تابستان امسال تا چه اندازه برايم پرارزش بود؟ اين ايام را با شيفتگي به شوپنهاور و لذتهاي روحي فراواني گذراندم، كه پيش از آن هرگز نميشناختم... ممكن است روزي نظرم در اين باره تغيير كند، اما به هر حال اكنون يقين دارم كه شوپنهاور نابغهترين انسانهاست. وقتي آثارش را ميخوانم نميفهمم كه چرا تا به حال ناشناس مانده است. وقتي آثارش را ميخوانم نميفهمم كه چرا تا به حال ناشناس مانده است. شايد توضيح اين امر همان باشد كه او خود بارها تكرار كرده است، به اين معنا كه اكثريت آدميزادگان را ابلهان تشكيل ميدهند."
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .