چشمهايش نوشته بزرگ علوي را ميتوان يکي از بهترين رمانهاي ايراني از نظر ساختار متني و قدرت داستان دانست. افراد زيادي اين کتاب را بهترين کتاب بزرگ علوي ميدانند. اين کتاب موضوعي عاشقانه-معمايي دارد و در پشت زمينه هم جريانهاي سياسي روايت ميشود. خلاصه کتاب چشمهايش در آغاز رمان، تهران و خفقان حاکم بر آن توصيف ميشود. نقاش بزرگ، استاد ماکان، در هفتم دي ماه در حالي که بيش از سه سال در کلات و در تبعيد بوده به صورت مشکوکي ميميرد. رژيم براي سرپوش گذاشتن بر اين جنايت، نمايشگاهي از آثار او ترتيب ميدهد ولي به دليل هجوم مردم به نمايشگاه، آنرا تعطيل ميکنند. از استاد ماکان تابلويي به نام چشمهايش به جا مانده است. راز اين تابلو تبديل به يک معما شده است. راوي داستان ناظم است که مسئوليت مدرسه ماکان پس از او بر عهده گرفته است. او به دنبال کشف راز تابلوي چشمهايش است. در سالروز مرگ استاد زني به ديدار از موزهي مدرسه ميآيد. آقا رجب که در داستان نوکر استاد ماکان است، زن (فرنگيس) را ميشناسد و به ناظم ميگويد صاحب چشمها در تابلوي استاد ماکان، اين زن بوده است. ناظم زن را پيدا نميکند و تا پنج سال منتظر و مراقب ميماند تا آن زن دوباره ميآيد. ناظم موزه را به زن نشان ميدهد در حالي که تابلوي چشمهايش را پنهان کردهاست. زن متوجه ميشود و سراغ آن را از ناظم ميگيرد و از او ميخواهد آن تابلو را به قيمت پنج هزار تومان به او بفروشد و ناظم ميگويد هرچه در مقابل آن تابلو از تو بخواهم بايد به من بدهي و زن ميپذيرد. قرار ميگذارند و شب، ناظم تابلو را به درخانه زن ميبرد… نقد کتاب چشمهايش عدهاي اعتقاد دارند که در پسِ شخصيت ماکان دو تن از بزرگان ايران است: از لحاظ سياسي دکتر اراني و از لحاظ هنري کمالالملک.