رنگین کمان می آید و می رود (درد دل های یک مادر و پسر درباره زندگی ، عشق و فقدان) نوشته ی اندرسن کوپر,گلوریا وندربیلت است که آزاده مسعودنیا آن را به فارسی ترجمه کرده است. توسط گویا در سال 1399 و 260 صفحه به بازار عرضه شده است. قسمتی از متن کتاب: مادر: ای کاش آنوقتها میفهمیدم که بزرگترین ارمغانی که پول برای آدم میآورد، این است که میتواند به تو استقلال ببخشاید. اگر آنقدر خوششانس هستی که به اندازه کافی پول بدست بیاوری، نگهداشتن آن را هم خوب یاد بگیر ولی چشمتنگ نباش.زیرا از درون تو را پژمرده میسازد و در چهرهات نمایان میسازد بهقدری که خودت از دیدن خودت شوکه خواهی شد. بخشنده باش تا بر تو ببخشایند. پسر: من در مورد اینکه مردی خودساخته هستم لاف بیجا نمیزنم. قطعا من با امتیازات و فرصتهای فوقالعادهای بزرگ شدم که دیگران از آن محروم بودند. شما تمام مخارج تحصیل مرا پرداخت میکردید و در خیلی زمینههای بیشمار دیگر خوشاقبال بودهام ولی اگر معتقد بودم که پشتوانه مالی خوبی دارم که به آن اتکا کنم شاید راههای دیگری را در زندگی انتخاب میکردم و شک دارم که اینگونه سختکوش میشدم و بهطور یقین وقتی دوازده سالم بود شروع بهکار نکرده بودم تا پولهایم را جمع کنم.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .