بازگشت شاه» بخش سوم و پایانی از مجموعه ارباب حلقهها، نوشته جی. آر. آر. تالکین(۱۹۷۳-۱۸۹۲)، نویسنده انگلیسی است. ارباب(فرمانروای) حلقهها مهمترین اثر تالکین است که وی سالها برای نگارش و آفرینش جهان داستانی و رمزآلود آن تلاش کرد. این جلد از مجموعه دربردارنده کتاب پنجم و ششم از کتاب است. در بریدهای از کتاب میخوانیم: پیپین از پناه شنل گندالف بیرون را نگریست. نمیدانست بیدار است، یا باز خواب میبیند، و هنوز در همان رویای شتابناکی سیر میکند که از هنگامِ شروعِ سفرِ سواره بزرگ، او را به خود مشغول کرده بود. جهانِ تاریک شتابان از کنارش میگذشت و باد با صدای بلند در گوشش آواز میخواند. چیزی جز ستارههای دوار را نمیتوانست ببیند، و آن دورها در سمت راست، سایههای عظیم را در برابر آسمان، آنجا که کوههای جنوب از مقابل او رژه میرفتند. خوابآلود کوشید تا گذشت زمان و مراحل سفر را محاسبه کند، اما خاطراتش آمیخته به رویا و مشکوک بود. مرحله نخست سفر را با سرعتی طاقتفرسا و بیتوقف آغاز کرده بودند، و آنگاه در سپیده صبح، پیپین پرتو پریده رنگ طلا را دیده بود و آنان به شهر خاموش و کاخِ بزرگِ خالی از سکنه بر روی تپه رسیده بودند. تازه در پناه آن قرار گرفته بودند که سایه بالدار بار دیگر از بالای سرشان گذشته بود، و مردان همه از ترس پژمرده بودند. اما گندالف سخنانی آرامشبخش به او گفته بود و پیپین خسته، اما ناآرام در گوشهای خفته و به طرزی مبهم از آمد و رفت و گفتوگوی مردان و نیز دستورهای گندالف آگاه شده بود. و باز بار دیگر تاختن، تاختن در شب. دو شب، نه، سه شب از هنگامی که در سنگ نگریسته بود، میگذشت. با این خاطره هولناک به یک باره از خواب پرید و لرزید و ناله باد پر از صداهای تهدیدآمیز شد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .