مالون منتظر مرگ است، او در یک اتاق روی تختی دراز کشیده و منتظر مرگ خودش است و این مرگ تا انتها خواننده را همراهی میکند. او در تمام داستان روی تختی دراز کشیده و یک نفر غذایش را کنار در میگذارد و او با عصایش آن را به خود نزدیک میکند و میخورد. مالون با سطل دفع هم همین کار را میکند. تنها کاری که مالون غیر از خوردن و دفع کردن انجام میدهد، یادداشت کردن در دفترچهای است که احتمالا همان کتابی باشد که خواننده پیش رویش دارد. مالون شروع به داستان گفتن برای خود میکند و با طرح خلاصهای از داستانهایی که میخواهد برای خود بگوید ادامه میدهد، که این داستانها عبارت است از داستانی درباره یک زن و یک مرد، یک حیوان (پرنده) و یک شیء (سنگ) و به این ترتیب او خواننده را وارد بازی خودش میکند...
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .