در "اتاق دربسته"، داستان از زبان اول شخص (نویسنده) روایت می شود. «فان شاو» که از دوستان قدیمی راوی کتاب است، به شکل عجیبی ناپدید شده. همسر شاو که از پیدا شدن او نا امید شده و می پندارد که شوهرش مرده است، از راوی داستان که او نیز نویسنده است می خواهد تا دست نوشته ها و آثار به جامانده از همسر مفقودش را منتشر کند. ادامه آشنایی نویسنده با همسر فن شاو، به ازدواج آن دو می انجامد، اما با روشن شدن این حقیقت که فن شاو زنده است، داستان مسیر دیگری پیدا می کند. راوی تلاش خود را برای یافتن وی آغاز می کند و در این مسیر با زوایای شخصیتی و زندگی او بیشتر آشنا می شود؛روندی که به یک پایان نسبتا غیرمنتظره می انجامد. در آثار استر، ترکیبی از تفکرات روانشناختی و رگه هایی از پوچ گرایی و بدبینی دیده می شود. با این حال وی در این زمینه راه افراط را نپیموده و خواننده با خواندن اتاق دربسته دچار آشفتگی و دلزدگی نمی شود اگرچه ممکن است در بخش هایی از داستان و در مواجه با برخی پیچیدگی ها اندکی سردرگم شود. "اتاق دربسته" داستان سوم سه گانه نیویورک محسوب می شود. شهر زادگاه استر که در آثار وی نقشی کلیدی دارد. این کتاب و کتاب شهر شیشه ای به عنوان کتاب اول از این سه گانه، توسط شهرزاد لولاچی ترجمه شده است و داستان دوم یعنی ارواح را نیز خجسته کیهان به فارسی برگردانده که هر سه کتاب هم توسط نشر افق به چاپ رسیده اند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .