یوزف روت پیامبر خاموش را در حدود سال 1929 نوشت. یوزف روت در این رمان کمتر شناختهشدهاش، سرگذشت فریدریش کارگان، انقلابی تبعیدی را روایت میکند؛ مردی که عمری را در آرزوی تحقق عدالت اجتماعی و آزادی گذرانده، اما سرانجام با مشاهدهی خیانت رهبران و تحریف کامل آرمانها، در خاموشی و انزوا فرو میرود. کارگان از جوانی با آرمانهای انقلابی رشد میکند. بهدلیل فعالیتهای سیاسیاش تبعید میشود، در محافل زیرزمینی اروپا فعالیت میکند، و شاهد شکلگیری انقلاب در روسیه است. اما انقلاب، پیش از آنکه به مردم برسد، توسط قدرتطلبی، خودپرستی و حذف درونحزبی، مسیرش را از دست میدهد. روت با نگاهی پیشگویانه نشان میدهد که این انقلاب، از درون پوسیده بود، و از بیرون شکست نخورد، بلکه بهدلیل خیانت به صداقت، حقیقت و کرامت انسانی، از آغاز راه، ناکام بود. رهبران به جای فداکاری، بهدنبال جاهطلبیاند؛ و نظریهها پیش از آنکه در میدان عمل آزموده شوند، به ابزار سرکوب بدل میشوند. در چنین فضایی، انقلاب نه به رهایی، بلکه به تبعید، ترس و سکوت میانجامد. کارگان مانند پیامبران عهد عتیق تنهاست، پیشبینی فاجعهای که دیگران آن را جشن گرفتهاند. خاموشی او نوعی اعتراض اخلاقی است؛ امتناع از سخنگفتن در جهانی که زبان، تهی از معنا شده است. پیامبر خاموش رمانی است دربارهی آرمانگرایی شکستخورده، سقوط اخلاق در سیاست، و سکوت بهمثابه اعتراض. کارگان نه بازنده است، نه شهید، بلکه شاهدی خاموش است بر دورانی که در آن حقیقت بیصدا خفه شد.