کتاب چراغ آخر یکی از مجموعهداستانهای برجستهی صادق چوبک است؛ شامل چند داستان کوتاه که هرکدام با نگاهی دقیق و بیپرده، به زندگی مردم عادی، فقر، خرافه، ریا و تضادهای درونی انسان ایرانی در قرن بیستم میپردازند. در داستانهای این مجموعه، چوبک با زبانی تند، صریح و گاه گزنده، به سراغ لایههای پنهان جامعه میرود؛ همان جایی که انسانها با آرزوهای بربادرفته، رنج، شرم و امیدهای خاموششان روبهرو میشوند. او از زبانی محاورهای و توصیفهای جزئینگر استفاده میکند تا چهرهای بیسانسور از واقعیت زندگی به تصویر بکشد. داستان اصلی کتاب، یعنی چراغ آخر، یکی از نمونههای برجستهی نگاه انتقادی چوبک است. در این داستان، قهرمان روایت در تقابل با نهادهای دینی و باورهای اجتماعی قرار میگیرد و این تضاد، کشمکش درونی او را بهخوبی آشکار میسازد. چوبک با مهارت، مرز میان ایمان، ریا و ناآگاهی را به چالش میکشد و خواننده را وادار میکند دربارهی معنای اخلاق، قدرت و انسانیت بیندیشد. در سراسر مجموعه، شخصیتها اغلب از طبقات پایین جامعهاند؛ افرادی که میان واقعیت تلخ زندگی و آرزوهای محالشان در نوساناند. همین توجه به جزئیات انسانی و روانشناختی است که آثار چوبک را به متونی زنده و تأملبرانگیز بدل میکند. چراغ آخر نه فقط تصویری از جامعهی دهههای گذشته، بلکه آینهای از کشمکش همیشگی انسان است؛ میان آنچه هست و آنچه میخواهد باشد.