ماجرای رمان در شبی به ظاهر عادی آغاز میشود: مادری به همراه دختر و پسرش پشت میز غذا نشستهاند و منتظر پدر خانواده هستند تا شام بخورند و ارتقای شغلی او را جشن بگیرند. غذای انتخابی، خوراک صدف است؛ خوراکی محبوب پدر. اما ساعات میگذرد و پدر بازنمیگردد. در این انتظار طولانی، گفتوگوها آغاز میشود و آرامآرام پرده از روابط پنهان، خشمهای فروخورده و رنجهای سالها زندگی مشترک برداشته میشود. این داستان به ظاهر ساده، به کندوکاوی عمیق در ماهیت خانواده، سلطهگری پدرسالارانه و شکنندگی پیوندهای انسانی بدل میشود.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .