الکساندر چن یکی از بااستعدادترین سرآشپزهایی است که دنیای غذاهای اعیانی فرانسوی به خودش دیده؛ اما همیشه زود از کوره درمیرود و آشپزخانهاش را با سختگیری تمام مدیریت میکند؛ و این واقعیت بر هیچکس پوشیده نیست که اگر تحمل اخلاق تند او را ندارید، خوشحال میشود با زبالهها شما را بگذارد دم در! ازآنجاییکه او یکی از اولین سرآشپزهای چینی-آمریکایی است که سری توی سرها درآورده، بار سنگینی روی شانههایش است و باید چیزهای زیادی را به دیگران اثبات کند. اما الکساندر همیشه اینقدر بدعنق نبوده. ایدن مونرو که دستیار تازهی اوست - و شاید برای گرفتن این شغل کمی هم رزومهاش را دستکاری کرده! - الکساندر را از قبل و از زمانی که اسمش شانگ بوده میشناسد. این مرد قبلا دوستداشتنی بوده، دست کمک به سمت دیگران دراز میکرده و مثل حالا تجسم شیطان نبوده. بااینحال ایدن کنجکاویاش را فرومیدهد و چیزی نمیگوید. مخصوصا چون شاید کنجکاویکردن در کار الکساندر به قیمت ازدستدادن شغلش تمام شود؛ شغلی که امیدوار است با حقوقش بتواند دستمزد کارآگاهی خصوصی را بدهد تا آنچه را سالها پیش گمکرده پیدا کند. تنها کاری که ایدن باید انجام بدهد این است که سرش به کار خودش باشد؛ اما مشکل از جایی شروع میشود که او و رئیس جدیدش برای ارسال سفارشات بیش از آنچه باید و شاید، با هم بحثوجدل میکنند. و چه اتفاقی میافتد اگر شرایط از کنترلشان خارج شود و متوجه بشوند که حس بینشان به آن سادگیها هم که فکر میکردند نیست؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .