آژنور کلرامبو در آلاچیق باغچه خانهاش، در کمون سنت پری، نشسته بود و برای همسر و فرزندانش قصیدهای را دکلمه میکرد که به تازگی برای صلح همه جانبه بشریت و موجودات دنیا سروده بود: آرا پاسیس او گوستا. با این قصیده خیال داشت تجلی زودهنگام برادری جهانی را گرامی بدارد. شامگاهی از ماه ژوئیه بود واپسین باریکه سرخ فام نور بر فراز درختان رخ مینمود از میان غباری نورانی که همچون چارقدی بر شیب تپهها و دشتهای خاکستری و چشم انداز شهر کشیده شده بود، پنجرههای مونمارتر با سوسویی زرین شعله میکشیدند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .