مي گويند انسان آزاد به دنيا مي آيد اما بعد در زندان هاي زندگي به بند کشيده مي شود.اين گفته اشتباه است.انسان هنوز متولد نشده در زهدان مادر اسير است قدم به اين دنيا هم که مي گذارد زنداني تخته بند تن است تازه پس از آن زندان ها قفس ها تخته بندهاي زندگي اجتماع و قوانين و مقررات گرفتارش مي کند.اگزوپري عاشق آزادي است آن را در آسمان که به بي نهايت راه دارد و روي زمين در صحرا که ديوار و سد و مانعي در آن نيست مي جويد.متاسفانه آدم ها جوياي قفس و زندان و اسارت هستند اگر زندگي هم براي شان نسازد خودشان به وجود مي آورند. "دژ"در دل صحرا نماد همان زندان همان قفس و همان تخته بند است اگزوپري در سراسر اين حديث نفس طولاني به اسارت بشري تاسف مي خورد اما او خودش جز آن بزرگاني است که نه تنها تن به اسارت زندگي و جامعه نداد بلکه خود را از تخته بند تن هم رها ساخت.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .