شهر خیلی شلوغپلوغ بود، حتی شبها. وقت خواب که میشد، فیدو چراغخواب اقیانوسیاش را، که به او آرامش میداد، روشن میکرد. چراغخواب، رؤیاهایش را با صدای آرام و ملایم دریا پر میکرد. کاش میشد اقیانوس واقعی را ببیند، اما اقیانوس واقعی خیلی خیلی از اینجا دور بود…
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .