رویدادهای این صحنه در یکی از خیابانهای ونیز میگذرد که در روزگار شکسپیر کشور_ شهری بوده با حکومت جمهوری و بزرگترین اقتصاد جهان غرب به شمار میرفته است. سخنانی که با آغاز شدن بازی شنیده میشود، نه تنها وضع آغازین بازی، بلکه کیستی متفاوت کسان در حال گفتوگو، ارتباطشان، و فضای اسرارآمیز و توطئه را نیز آشکار میکند. کلام ردودِریگو: «چنین مگو. نمیپذیرم،» از خشم او نشان دارد و سپس اشارهی او به «کیسه» نشان میدهد که میان آن دو چهگونه رابطهیی برقرار است. رُدِریگو شکایت دارد که یاگو مبلغ قابل توجهی از او پول گرفته، بیآن که نتیجهی رضایتبخشی تحویل داده باشد. پاسخ یاگو که با «خداوندا، خداوندا!» آغاز میشود حالت سرزنش بزرگسالی را دارد که کودکی زودرنج را تَشَر میزند، و حالتی تهاجمی میگیرد تا خشم او بالا نگیرد. فضای اسرارآمیز را به این دلیل میتوان مطرح کرد که در دومین سطر گفتوگوها، هویت یکی از کسان بازی«یاگو»، آشکار میشود؛ نام طرف دیگر، رُدِریگو ، پس از پنجاه سطر دیگر روشن خواهد شد؛ اما نام شخصیت اصلی این بازی، که عنوان بازی هم هست، به صورتی غیرمستقیم برده میشود؛ و تماشاگر باید مدتها به انتظار بنشیند تا در صحنهی دوم چهرهی او را ببیند و بفهمد یاگو چه موضوعی را حتّا به خواب هم نمیدیدهاست.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .