لوتا آبلهمرغان گرفته و چند روزی به مدرسه نمیرود. اولش خیلی خوشحال بود، اما بعد حوصلهاش سر رفت و تصمیم گرفت با کمک چینه سرگرمیای پیدا کند. آنها کارهای مختلفی را امتحان کردند و درنهایت تصمیم گرفتند بازیگر بشوند. اما سر صحنهی فیلم برداری آنقدر کارهای عجیبوغریب کردند که آنها را از سالن بیرون انداختند. این در حالی بود که برنیکه ی پرافاده همهجا موفق بود. بااینحال لوتا و چینه دست بردار نبودند و همهجا در صحنههای فیلم بردار سروکلهشان پیدا میشد و همهچیز را به هم میریختند. اگر میخواهید باز هم یک دل سیر بخندید، بهتر است خودتان کتاب را بخوانید.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .