مارس سال 1895 در لندن گذشت. در طی این ماه، وقایع عجیبی در منطقه وستاند رخ داد. همه چیز از یک قتل عجیب آغاز شد. جاناتان مککارتی، نقاد تئاتر مشهور، در شرایط مرموزی به قتل رسید. پس از آن، مارکز کوئینزبری شروع به ارائه شکایتهایی در مورد افترا نمود و این وقایع جذاب به تدریج توجه مردم را به خود جلب کرد. در مرحلهی بعد، یک پیوند ترسناک به این رشته از وقایع افزوده شد. یک تن پریدهی جسمانی در منطقه ساووی پیدا شد. این کشف مهیب نگرانیها را افزایش داد. یک پزشک جراح پلیس ناپدید شده بود و دو جسد به او واگذار شده بود. شیکترین و خلاقترین شخصیتهای منطقه تئاتر نیز در این داستان دخالت داشتند. برنارد شاو، نویسنده و منتقد تئاتری کم بودجه، و الن تری، بازیگر جوان و استعدادمند، نقشهای مهمی در این ماجرا ایفا کردند. به علاوه، برام استوکر، یک کارمند بایگانی تحقیقاتی بازار سهام، به عنوان یکی از متهمان به دیدار آمد. هنری ایروینگ، یک بازیگر سالخورده با سابقه، نیز در وقایع داستان حضور داشت. فرانک هریس، یک ناشر بیوجدان و پلیس جنجالی اسکاتلند یارد نیز در دایره اصلی این ماجرا دخالت داشتند. اما از نظر شرلوک هلمز، این وقایع تنها نمونهای از یک دیوانه گمشده بودند که اسمش جک بود. به این ترتیب، شرلوک هلمز به تحلیل و بررسی این موضوع مشغول شد و ویژگیهای آن را مورد توجه قرار داد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .