اين کتاب داستان زني به نام اليدا است. او دختر صاحب يک فانوس دريايي بوده و از کودکي بهدريا گره خورده است. او با دکتر وانگل، يک پزشک در يک شهر کوچک در شمال نروژ ازدواج کرده است. او دو دختر بهنامهاي بولته و هيلده از همسر قبلي خود دارد که اکنون فوت کرده است. او و اليدا يک پسر دارند که در کودکي از دنبا رفته است. سالها قبل اليدا عميقاً عاشق يک ملوان بوده و باهم نامزد کرده بودند، اما چون ناخداي خود را به قتل رسانده، مجبور به فرار شده است. با اين وجود، از اليدا خواسته که منتظرش بماند تا او بازگردد. حالا ملوان پس از سالها با ادعاي نامزدي با او برميگردد. حالا همه چيز به تصميم اليدا بستگي دارد
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .