مسخ با آنکه به کرات نقد شده، اما اثری کامل است. الیاس کانتی، نویسندهی برجسته و برندهی جایزهی ادبی نوبل میگوید: «در مسخ، کافکا به اوج استادی خود رسید: چیزی نوشت که هرگز نتوانست از آن فراتر برود.» منتقدان باور دارند، خوانندگان بارها و بارها به سوی این اثر رفتهاند تا مغلوب و تفسیرش کنند؛ زیرا هیچکس تاکنون نتوانسته این رمان را درک کند. اما همچنان صدای مسخ در اتمسفر ادبی جهان شنیده میشود: «مرا تفسیر کن! مرا تفسیر کن! یا مقهورم شو.» مترجم هدفش را از ترجمهی جستارهایی که در مرکز پژوهش ادبیات دانشگاه ووپرتال آلمان نگاشته شده، آگاه کردن خوانندگان ایرانی با بخشی از تازهترین جریانهای نقد دربارهی رمان مسخ میداند. در میان نقدها، قرائتهای پساساختارگرایانه نیز وجود دارد. مقالهی پروفسور اریک سانتنر، استاد دانشگاه پرینستون، بر مبنای روانکاوی پسافرویدی مختص این کتاب نگاشته شده است. پروفسور هارتموت بیندر، کافکاشناس برجسته هم جستاری زیر عنوان «سفر دراز تا چاپ» نوشته که در آن جزئیات تاریخی این رمان بررسی شده است. مقالهی دیگری از دیدگاه «گرته» به ماجرا نگاه میکند و میپرسد چرا هیچکس گرته را ندیده است؟ مثل افیلیا که میگویند در هملت دیده نشده و بعدها فمینیستها به آن پرداختند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .