نتشارات نگاه منتشر کرد:پس از دو سال و اندى كار روى ترجمه قصههاىِ پریانِ آندرسون، با او انس و الفتى بههم رساندهام. گفتهاند كه انس و الفت مایه كوچكى مىشود؛ و من یقین دارم مایه كوچكى كسانى مىشود كه در طلب بُتهایند. با این همه به گمانِ من مىتوان كسى را هم براى عیبهایش دوست داشت و هم براى حُسنهایش. انسان از گِل سرشته شده و گل شكننده است. اما شاید عیب و سستىِ گل سبب مىشود كه ما با حیرت تمام محو تماشاىِ گلدانى از یونان باستان بشویم: گلدان بسیار ظریف و زودشكن است و با این وصف از گزند روزگار در امان مانده.آندرسون هفتاد سال زندگى كرد؛ و به گمانِ من قصههاىِ پریانش تا ابد پابرجا مىماند. او ضعفهاى زیادى داشت كه من قصد ندارم به شرح آنها بپردازم، زیرا كه همه از این ضعفها فراوان دارند؛ اما او از آن شهامتى كه شاعران باید داشته باشند بهرهمند بود؛ و همین كار را بر او ممكن مىساخت تا از عیبها و حُسنهایش یكسره آگاه باشد. آزمایشگاه شاعر خود اوست، و آندرسون از خصیصههایى برخوردار بود كه احتمال داشت از برایش تمسخر یا نكوهش بشود، و بالاخره آن خصیصههایى كه احتمالا تحسینبرانگیز بود.او زیاد مغرور بود، به استعداد خود ایمان و به نبوغ فوقالعادهاش معتقد بود؛ و همین او را با روشنفكران زمانهاش ناسازگار مىكرد. نكتهاى كه منتقدان او درنمىیافتند این بود كه غرور او حافظ استعدادش نیز بود. آندرسون نویسنده بسیار دقیقى بود. بسیارى از قصههایش چندین بار بازنویسى مىشد. نكتهاى كه بسیار برایش اهمیت داشت این بود كه قصههایش با صداىِ بلند خوانده شود چنانكه گویى كسى نقلش مىكند. قصه پریان با همه ما حرف مىزند؛
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .