کتاب «مومیا و عسل» سومین مجموعهداستان منتشرشده مندنیپور است. او در این اثر همانند دیگر مجموعهداستاهایش فرمگرایی و استفاده از ساختارهای زبانی را (که یکی از مشخصههای اصلی داستان نو به حساب میآید) موردتوجه قرار داده است. داستانهای مجموعهی «مومیا و عسل» را نمیتوان بدون اشاره به تکتک داستانهایش در قالب یک تعریف کلی جا داد؛ چراکه این آثار طیفی از موضوعات، شخصیتها، ساختارها و رویدادها را دربرمیگیرند. در ورای هر داستان میتوان رنجی را یافت که شخصیتها را به دردی مالیخولیایی دچار میکند. در این داستانها گاهی رازی به میان میآید که خواننده را برای کشفش به لایههای زیرین روایت میکشاند. در برخی از داستانها نیز طبیعت و چشماندازهایش همچون قابی وهمآلود مخاطب را مجذوب خود میکند. در بخشی از داستان مومیا و عسل میخوانیم: «زنک یازده ماه را تمام کرده و هنوز بچهاش نیامده. بچه توی شکمش زنده است، ولی نه میافتد نه میآید. میگویند صدای گریهاش را هم میشنوند. من برای آنکه نشنوم زدم به سردابه.»
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .