قمارباز رمان کوتاهی از داستایفسکی است که نشان دهنده اعتیاد خود داستایفسکی به رولت میباشد و همین موضوع الهام بخش نوشتن این کتاب شده است. داستایوفسکی در هنگام نوشتن کتاب تحت مهلت سختی برای بازپرداخت بدهیاش ناشی از قمار بود. قمارباز یکی از آثار برجسته داستایفسکی است که در سن ۴۵ سالگی و تنها در ۲۶ روز نوشته است. داستان رمان ماجرای خانوادهای روس است که بر اثر تحولات و بیلیاقتیها ثروت انبوه خود را از دست داده و مجبور به مهاجرت به کشور دیگری شدهاند. راوی داستان که معلم فرزندان این خانواده است داستان را در حالی روایت میکند که یا از قمارخانه برگشته است یا در راه قمارخانه است. او که به شانس خودش در قمار اعتقاد راسخ دارد مدام در اندیشه قمار است و آن را تنها راه محقق شدن خواستههایش میداند. هرچه داشتم و نداشتم، باختم. از کازینو بیرون آمدم، نگاه کردم، هنوز یک فلورن توی یکی از جیبهای جلیقهام باقی مانده بود، بهخودم گفتم: «آه، هنوز پولی برای ناهارخوردن دارم!» اما صد قدمی که از کازینو دور شدم، عقیدهام عوض شد و راه طی کرده را برگشتم. یک فلورن را گذاشتم روی «بانک»(اینبار نوبت داوگذاشتن روی «بانک» بود). بهراستی وقتی آدم تنهاست، در کشوری بیگانه، دور از وطن و دوستان، درحالیکه نمیداند چگونه میتواند لقمهنانی برای خوردن بهدست بیاورد، همان روزی که آخرین فلورنش را بهخطر میاندازد، آخرینش، آخرینش را، دچار احساس عجیبی میشود! برنده شدم و بیست دقیقه بعد با صدوهفتاد فلورن توی جیبم، از کازینو بیرون آمدم. بخت یاری کرد. این است کاری که گاهی یک فلورن میتواند انجام دهد! راستی اگر میباختم، اگر شهامتش را نداشتم تصمیم بگیرم چی؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .