مادران به دكتر كيم ميگفتند: «نميتونم بفهمم موضوع چيه. تنها چيزي كه ميدونم اينه كه نميتونم كاري كنم كه بچهم ديگه گريه نكنه.» او دلسوزانه سرش را به نشانه تاييد تكان ميداد، زيرا وضعيت را كاملا درك ميكرد، اما از به زبان آوردن كلمات درمانده بود. چطور ميشد به يك مادر گفت كه كودكش نياز به غذاي بيشتري دارد وقتي كه هيچچيز بيشتري براي دادن به او نبود؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .