آدم از چیزهایی که ذهن هضم می کند و چیزهایی که پس می زند در عجب می ماند. من به تازگی از توهمی ترین تابستانی که بتوان تصورش را کرد جان سالم به در برده بودم سفر به قرن های سپری شده رام کردن هیولاهای نامرئی دل باختن به دوست دختر سابق پدربزرگم که اسیر زمان بود ولی الآن در زمان حال عادی در حومه فلوریدا در خانه ای که در آن بزرگ شده بودم به چشمانم باور نداشتم.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .