ایران همیشه دو گونه جایگاه را در ذهنیت اروپاییان به خود اختصاص داده است. مقر خیالبافیهای هوش ربا و مظهر شرق مرموز بوده و همزمان عرضه کننده منبعی برای طنز نژادپرستانه و قوم مدار غربی با کشف زبانهای هند و اروپایی و پیدایش زبان شناسی تاریخی در قرن نوزدهم که ایران را از نظر زبانی و نژادی با اروپا مرتبط یافتند و در حقیقت این سرزمین را خاستگاه نژادآریایی شناختند این وضعیت دوگانه شدت یافت. روشنفکران ایران در آغاز تصاویر شرق شناسی از ایران را به عنوان تصویر مالیخولیایی واقعیت پذیرفتند اما به تدریج به بسط و گسترش گفتمانهایی پرداختند که در تضاد با قدرت سروری غرب به طور کلی و دیدگاه های غربیان به طور خاص بود. بنابراین تحلیل حاضر به بررسی حوزه و دامنه گسترده ای می پردازد که در آن ساختار شرق شناسی حتی در برابر سخن ها و لفظ پردازی های مقاومت صحیح و سالم باقی می ماند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .