راوي كه عمري را بيهوده صرف عكاس شدن كرده، توقع ندارد بعد از هفت سال ناگهان مردي را در خيابان ببيند كه از او بيزار است و گمان مي كند با زن محبوبش، سيلويا، ازدواج كرده. اما سيلويا به او دروغ گفته. گذشته راوي را دوباره به خود مي خواند و تكه هاي جورچين از هر گوشه جمع مي شوند تا مگر اين قصه وهم آلود و پردلهره صورت كاملي به خود بگيرد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .