ساختار کتاب حول این ایده میچرخد که جهان رو به اضمحلال است و به این ترتیب، نافرمانی باید بهمثابۀ یک اقدام فوری برای همگان تبیین گردد. به عقیدۀ گروس، هیچچیز را نمیتوان بدیهی انگاشت، نه قطعیتهای فرضی، نه قراردادهای اجتماعی، نه بیعدالتی اقتصادی و نه حتی اعتقادات اخلاقی. او اصرار دارد که تفکر فلسفی مستلزم آن است که هرگز حقایق و کلیاتی را که بدیهی به نظر میرسند را نپذیریم، زیرا اینگونه احساس مسئولیت سیاسی از ما گرفته میشود و به راحتی گردن به اطاعت فرو میگذاریم. بهواقع گروس در زمانی که تصمیمات کارشناسان و تحلیلگران سیاسی اغلب به عنوان نتیجۀ آمارگیری بیطرفانه و محاسبات غیرشخصی ارائه میشود، معتقد است که «نافرمانی» به نوای والای انسانیت، اخلاق و عدالت تبدیل میشود. خلاصه، گروس بیان میکند فلسفیدن همان نافرمانیکردن است. گروس خواسته است که این کتاب همچون فراخوانی برای دموکراسی انتقادی و مقاومت اخلاقی عمل کند. وی در این کتاب، تاریخ نافرمانی و زیربنای فلسفی آنها را در طول تاریخ، بررسی میکند. او برای این کار، مجموعهای غنی از شخصیتها و رویدادهای تاریخی، از سرپیچی آنتیگون در تراژدی یونانیان گرفته تا اقدامات مدرن نافرمانی مدنی را گرد هم آورده است. این کتاب همچنین به آثار متفکرانی مانند هانا آرنت و میشل فوکو میپردازد و بررسی میکند که چگونه ایدههای آنها به گفتمان مقاومت و نقش فرد در جامعه کمک میکند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .