جغرافیای اندیشهی فلسفی برخوردار از نقشه و راهنمایی دقیق برای تفرج با قلبی مطمئن در باغهای ایدهها و سرآخر لمیدن در آرامش آفتاب حقیقت نیست. پهنهی فلسفه پهنهی غارها و جنگلهای تاریک، هزارتوها و کورهراههاست که در آن سرگشتگان و گمگشتگان در تاریکی و حیرت در پی نشانههای راه و دلالة الحائرین اند. اندیشهی فلسفی ناگزیر از جهتیابی در این جغرافیای ترسیم ناشده است. به ویژه در نقاطی از تاریخ که نقشههای کهنه دیگر راهنما و راهگشا نیستند. کانت هشدار میدهد که پیشروی کورمال و سرگردانی عقل بلایی است که بر سر متافیزیک نازل شده است. اکنون دیگر از متافیزیک چیزی جز تنی پارهپاره که از هر سو تیری به سویش روانه شده نمانده است. حرکت عقل بدون راهنما همچون حرکت کورمال کورمال در تاریکی اتاق یا سرگردانی در خیابانهای تاریک شهر در شب است. کانت سرزمینی را توصیف میکند که با اقیانوسی توفانی و مهآلود احاطه شده است و دائم فیلسوف دریانورد را میفریبد. در رسالهی «جهتیابی در اندیشه به چه معناست؟» کانت بار دیگر میخواهد قطبنمایی بهدست دریانورد دهد تا راه خود را در میان اقیانوس مهآلود و تاریک گم نکند، قطبنمایی که نمیتواند جایی بیرون از ذهن دریانورد باشد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .