گیلگمیش وقتی از مرگ دوست و مونس صمیمیاش، «انکیدو» یا همان «ائابانی» مطلع شد، وحشت زده و از خود بیخود شد و در اندیشه ای عمیق فرورفت که چطور میتواند خود را از چنگال شوم مرگ برهاند. میدانست که جدش «اوتناپیشتیم» جاودانه گشته لذا، تصمیم گرفت به سوی بودگاه اوتناپیشتیم رهسپار شود تا بتواند راز جاودانگی را از او دریابد. «اوتناپیشتیم» «گیلگمیش» را هشدار می دهد که روی زمین هیچ چیز پاینده و ماندگار نیست و ایزد «مامیتوم»، رقم زننده ی سرنوشت و تقدیر آدمیان به همراهی «آنوناکی»، مسئله ی زندگی و مرگ افراد را رقم زده اند و هیچ کس از روز مرگ خود باخبر نیست و نمیتواند از چنگال مرگ بگریزد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .