داستان از آنجا شروع میشود که گروهی مهندس نقشهبردار مشغول عملیات نقشهبرداری زمینی در منطقهای کوهستانی جهت راهسازی هستند که در دستگاه دیدیاب یکی از آنان مردی روستایی با گاوش مشغول شخم زدن زمین دیده میشود. مرد روستایی هنگام شخم زمین، در حفرهای گنجی شایان پیدا میکند. او به خانه میرود و میخواهد به یمن یافتن گنج، گاوش را - تنها سرمایه قبلیاش- برای روستاییان قربانی کند. زنش بیخبر از ماجرای گنج گمان میکند که او دیوانه شده و دست به دامن دوستان و اقوام میشود؛ آنها وقتی سر میرسند که مرد، گاو را سر بریدهاست. جمعیت خشمگین به دنبال زن مرد روستایی را کتک میزنند و گاو را نیز با خود میبرند. زن نیز همراه پسرش به خانه برادرش میرود. مرد تصمیم میگیرد پنهانی و اندک اندک، گنج را به پول تبدیل کند. او که به پول زیادی رسیده در پی فراهم کردن زندگی مجللی برای خود، به حیف و میل آن میپردازد و اموالی میخرد که کاربردی برایش ندارند. مرد هر آنچه را یافته، از طلا و جواهرات، کمکمک به شهر میبرد و به عتیقهخری میفروشد و...
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .