مارکیز اُباردی مادرِ دختر زیبایی به نام ایوِت تصمیم دارد پای دختر بیتجربهاش را به محفل خود باز کند که تنی چند از مردان برجسته و ثروتمند جامعه در آن آمدوشد دارند. ژان دو سروینی یکی از این مردها، سخت دلباخته این دختر میشود، ولی میخواهد که او به لحاظ برخورداری از مرتبه اجتماعی پایینتر، فقط در حد یک معشوقه برایش نقش ایفا کند. ایوِت برخلاف میل مادر، در مقابل اغواگریهای این مرد مقاومت میکند. نویسنده با اعتقاد راسخ به اینکه دوستی میان آدمیان چیزی جز خدعه و نیرنگ نیست، در ادامه داستان با چیرهدستی به نحوه رویارویی این دخترِ سادهدل اما هشیار با وعدهووعیدهای وسوسهانگیز میپردازد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .