جورجیو، نقاش تمثال های مقدس در فلورانس ایتالیا، با شنیدن قطعه شعری از رومی، آتشی ناشناخته در وجودش شعله ور می گردد و او را به سمت قونیه، شهری که آرامگاه مولانا در آنجاست، می کشاند. جورجیو، در عشق و سرگشتگی، سفری حماسی را آغاز می کند؛ سفری طولانی و پرمرارت از بلندی های فلورانس تا یونان و ترکیه و معابدی بکر و کهن و کاهنانی پر رمز و راز. از هر دیار و هر پیر دیر و صومعه چیزی می آموزد و قدم به قدم و مرحله به مرحله پیش می رود تا سرانجام سر از قونیه درمی آورد، و در قونیه است که دریچه عشق جاودانی دیگر به رویش گشوده می گردد ...
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .