مقوله «محبت» که هانا آرنت در گفتوگویی کارساز و نافذ با اندیشـه آگوستین قدیس به آن رسید، در مرکز فلسفه وجودی او قرار دارد. انتخاب آگوستین به دلیل باور وی به توانش آدمی برای «زایش، محبت و جاودانگی» است که از مفاهیم اصلی این کتاب و بعداً در بقیه آثار آرنت هستند. آگوستین دانشور و اندیشهورزی بود که در زندگی شخصی از گرفتاری در چنبر دنیای موجود آغاز کرد و مدتی ابزار کامل آن قرار گرفت اما توانست کاملاً به ورای تمام تصادفات رفته، تا بدانجا خود را آزاد کرد که همکیشانش لقب قدیس به او اعطا کردند، و او خود را با جزئی از عالم وجود کردن، نامیرنده و جاودانه کرد. آرنـت در این کتاب یکی از دو مقوله کلیدی در اندیشـه آگوستین یعنی «محبت»، به ویـژه معنا و مصداق فلسـفی آن را از نوشتههای خطابهای و موعظـهای او توضیح میدهد و ضمناً تبیین میکند که چگونه محبت باید با دانش و خردورزی همراه باشد. ایـن اثر پژواکـی از استقلال فکری و ذهن خـلاق و بصیرتبیـن آرنت و نشـاندهنده آن است که او نه فقط از استاد راهنما و الگوی فکری خود کارل یاسپرس مستقل اسـت بلکه از برخی جهات، از دیگر استاد و شاید رقیب اندیشگیاش مارتین هایدگر نیز متمایز و متفاوت است.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .