توضیحات کتاب الهه سایه ها - بخشی از متن: الجزایر، شهر بزرگ اما بس بیمعنی، پرنده ی آزاد. ای هرزه ی دوستداشتنی! اندوهی تلخ و فراتر از مرارت مرا گرفته، چون مردی اندوهگین از این شهر قبل از من این سخن را گفت؛ سخنی که آرزو داشتم از آن من بود. با این حال خوب میدانم که هیچ گریزی از زخم زدن آنها ندارم و از آن جان سالم به در نخواهم برد. سگزادگان! در آیندهای بس نزدیک اتهامی به من خواهند زد مبنی بر اینکه صاحب آن سخن من بودهام، ولی نمیدانند با وارد آوردن چنین اتهامی تا چه اندازه مقامم را بالا برده و به جهانی بس فراتر از حد و اندازهام منسوب کردهاند. هر طور میخواهد باشد... آنان اینگونهاند! تمام عمر و خون خود را در راه به دست آوردن فرصت برای لطمه زدن به دیگران تباه کردهاند و...
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .