بیشک همینطور که میمیرم از مهمترین آثار ویلیام فاکنر است. فاکنر نویسندۀ رنجهای ابدی انسان بود، از زبان انسان برای انسان مینوشت و به پریشانیهایی اشاره میکرد، که چه برای زندگان و چه مردگان، با مرگ هم آرام نمیگرفتند. این اثر بزرگ و شکوهمند، داستان یک خانواده است که در مسیر برآورده کردن آخرین آرزوی مادر، هیچچیز برایشان معمولی پیش نمیرود. مادر خانواده، که از مرگ خود خبردارد، ساعات پایانی عمر را در حالی میگذراند که یکی از پسرانش را از پنجره میبیند که تابوتش را میسازد. مرگ، با تیرگی تمام، روشنایی روزها را میبلعد و داستان فضایی گیجکننده و متفاوت به خود میبیند. خواننده چنان درگیر سیالن ذهن نویسنده و شخصیتها میشود که گویی خودش هم میخ بر آن تابوت میکوبد و با بقیه، راهی سفری نهچندان قهرمانی میشود. فاکنر در همینطور که میمیرم، با تکیه بر تکنیکهایی همچو سیلان ذهن، گفتوگوهای درونی، مونولوگهای ذهنی، راویان متعدد و فصلهایی با حجمهای متفاوت، اثری دشوار خلق کرده که خواندنش دشوار و کشفِ رمزهایش بهغایت لذتبخش است. خوراک ذهنی همینطور که میمیرم پس از اتمام کتاب نیز خواننده را به اندیشه وامیدارد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .