تاریخ انسان سفیدپوست غربی، تاریخ غارت و چپاول و کشتار است. یا تحت نام امپراتوری روم، شرق و غرب را با لشکرکشی و بردهداری به هم دوخت، یا ارتش صلیبی راه انداخت برای فتح سرزمین مقدس و در کوچهها و خیابانهای شهرها رود خون جاری کرد، یا از لحظهی ورود به آفریقا و آمریکا که مردم سادهدل بومی با مهربانی به استقبالش رفت با شمشمیر و گلوله و قطع عضو و بردگی، پاسخشان را داد! این موجود پرمدعای همهچیزدان خونریز که تاریخ و تمدنش را روی کوههایی از جمجمه و دریاهایی از خون بنا نهاده، هرچه پیش آمد و به دو سه سدهی اخیر رسید، به دلایل مختلف، آمریکای شمال ریوگرانده را همچون کعبهی همهی آمال و آرزوها تصویر کرد و برساخت؛ کعبهی آمالی برآمده از کشتار بیش از 100 میلیون انسان بومی آمریکای شمالی! با اینهمه در لحظات ورود به قرن بیستم، رویاپردازان ایالات متحده، پساز کشتار دهها میلیون نفر در قرنهای شانزده، هفده، هجده و نوزده، تصمیم گرفتند با حکمرانی شمایلی از قانون، رویای آمریکایی را با تصویر ثبات همراه کنند و ازهمینرو با اجبار به سرخپوستان زمینهایی برای اسکان دادند. بخشی از این سرخپوستان، مردم قبیلهی اسیج بودند که در زمینهایی واقع در ایالت اکلاهاما اسکان داده شدند؛ زمینهایی که به ناگه و با کشف چاههای نفت، میلیونها دلار ثروت را برای مردم اسیج ارمغان آورد و همین آغاز ماجرای دهشتناک سلسله قتلهایی بود که «دیوید گرن» در کتاب «قاتلان ماه گل» به آنها پرداخته است.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .