وحشتناک بود، جیغ بلند و وحشتناک یک زن. هنری دوید بیرون و من هم تلوتلوخوران از تختم خارج شدم و دنبالش دویدم. راهرو را رد کردیم و دور زدیم به سمت جلوی خانه در اتاق عمویم باز بود و صدای جیغ از آنجا می آمد. وقتی به اتاق رسیدیم، گلوریا با موهای باز و سرووضعى آشفته با لباس خواب ارغوانی روشن توی درگاه ظاهر شد. جیغ هایش قطع شد و هنری را چنگ زد و با نفس های بریده بریده گفت: «مرده! کشتنش! ویکتور رو کشتن!» پی. دی. جیمز به رمان جنایی-معمایی، که دوره اوجش در «عصر طلایی» دهه بیست و سی بود، عمق احساسی و پیچیدگی اخلاقی و روانی داد و عصر طلایی دیگری به آن بخشید. او در داستان های کوتاهش، با خصوصیاتی که این ژانر را به طرز اعتیادآوری محبوب کرده است بازی می کند. صفحات این کتاب پر است از شرکای جرم مضطرب، شاهدان معذب قتل ها، قاتلی باخواب های آشفته و جنایتی که خاطرات سرکوب شده آن دوباره از اعماق ذهن سر برمی آورد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .