هوش هیجانی ترکیبی بهظاهر عجیب است؛ گویا کاملاً معتقدیم هوش ظرفیتی واحد و یکپارچه است، اما در حقیقت هوش کلمهای کلی و مبهم و در واقع شامل طیفی از مهارتهای مؤثر در چالشهای مختلف است. همانطور که هوش ریاضی وجود دارد، هوش آشپزی و هوش ادبی و هوش معطوف به حیوانات نیز وجود دارد. آنچه مسلم است، در اصل چیزی به اسم انسانی با هوش کامل وجود ندارد و احتمالاً کودن تمامعیار هم حقیقت ندارد. همهی ما، فارغ از دهانپرکنی مدرکدانشگاهیمان یا بیاعتباری آن، ممکن است به شکلی باورنکردنی زندگیمان را تباه یا برعکس دستاوردی واقعی به جهان عرضه کنیم. وقتی از هوش هیجانی حرف میزنیم، از منظری انسانی و نه علمی به این نکته اشاره میکنیم که آیا فرد توان درک مؤلفههای اصلی عملکرد هیجانی را دارد یا نه. منظور توانایی افراد برای دروننگری و تشخیص احوال دیگران است و میزان صبوری و خیرخواهی و همدلی که در رویارویی با لحظات کمتر پسندیدهی زندگی اطرافیان خود به خرج میدهند. فردی که هوش هیجانی دارد، میداند عشق مهارت است نه احساس، مهارتی که نیازمند اعتماد و حساسیت و سخاوت و طنز و تفاهم جنسی و گذشتهای آگاهانه است. فردی که هوش هیجانی دارد، زمانی را وقف معنا بخشیدن به زندگی شغلی خود میکند و آنقدر اعتمادبهنفس و پشتکار دارد که بکوشد اولویتهای دنیای درون را با الزامات جهان بیرون سازگار کند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .