اريش در 1918 بعد از شكست آلمان، روزهای آوارگی و دربدری، بيكاری و نااميدی را تجربه كرد و اين همان سالهايی بود كه سرجوخهی جوان اتریشی، آدولف هيتلر نيز بعد از خاتمه جنگ در وين و برلين با گرسنگی و فقر، دستوپنجه نرم میكرد و كينه آدميان را در سينه میانباشت. اما تجارب اريش ماريا رمارك به نوعی تعالی روحی، يعنی هنر انجاميد و او را وادار به سرودن شعر و نوشتن كرد. اريش توانست مدتی بهعنوان معلم به كار بپردازد. بعد از آن به شغل رانندگی و سپس خبرنگاری پرداخت، اما از فعاليتهای هنری غافل نبود. پيانو مینواخت و مینوشت؛ گرچه اوضاع روزگارش پر از نااميدی و يأس و آشوبهای اجتماعی بود. رمارك در سال 1929 نخستين رمان خود را به نام در جبهه غرب خبری نیست منتشر كرد. اين رمان با استقبال فراوانی نخست در آلمان روبهرو شد و آلمانیها بيش از يك ميليون نسخه از آن را ظرف يك سال خريدند. تا سه سال بعد کتاب در جبهه غرب خبری نیست به ۲۹ زبان دنيا ترجمه و بعدها نیز چندين بار از آن اقتباس شد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .