کتاب استالین خوب داستان زندگی نویسندهی کتاب، ویکتور ارافیف و فرزند یکی از دیپلماتهای ارشد شوروی است که زینب یونسی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این نویسندهی روسی در سال 1992 موفق به دریافت جایزهی ادبی ناباکوف شد و در سال 2006 نشان ملی ادب و هنر فرانسه را دریافت کرد. با وجود این ارافیف بیش از آنکه در کشور خودش مورد استقبال قرار گیرد، در اروپا شناخته و مطرح شد. «استالین خوب» که در فرم ادبی اتوبیوگرافی ـ رمان میگنجد، در اروپا از آثار پرفروش ادبیات معاصر روسیه بوده است. اما این کتاب در روسیه روی اقبال را به خود ندید و حتی نویسندهی آن به مدت ده سال اجازهی چاپ کتابهای خود را نداشت و پس از این دوره نیز او را فرصتطلب میخواندند. کلیت کتاب دربارهی زندگی نویسنده است و از زاویه دید اولشخص تعریف میشود. رمان با جملهای گیجکننده آغاز میشود: «سرانجام پدرم را کشتم.» در سطرهای بعدی مقصود استعاری نویسنده بر خواننده مشخص میشود: «من جان پدرم را نگرفتم، مرگ سیاسیاش را رقم زدم که در کشورم مرگی واقعی بود.» پدر نویسنده کمونیستی خوب است که در پایان میان زندگی سیاسی و فرزندش، فرزند را انتخاب میکند و به یک کمونیست بیتفاوت بدل میشود. این اثر نوعی طغیانگری علیه روسیه است و خود نویسنده در پیشگفتار کتاب مینویسد: «من تا حد جنون از کشورم برای اینکه مرا دوست نداشت سپاسگزارم. من یک طغیانگر به دنیا آمدم؛ نویسنده باید طغیانگر باشد.» در طول داستان نیز با یک شوروی بد زیر سایهی کمونیستها روبهروییم که نویسنده آن را سزاوار بدترین ناسزاها میداند، ازهمینرو وطنپرستان روسی این رمان را به مستراح عمومی تشبیه کردهاند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .