نويسنده در اين كتاب بيست پرسش را انتخاب كرده كه اغلب به ذهن مردان، زنان و كودكان متفكر خطور ميكند. اين پرسشها به نظر ميرسد به طور طبيعي و از طريق تفكر ايجاد ميشوند. فلسفه بر خلاف ديگر رشتههاي تحصيلي به جاي پاسخ دادن، پرسشبرانگيزند. پرسشهايي كه در وهله اول شايد ساده به نظر برسند ولي پس از تفكر درباره آن به سوالات كوچكتري تجزيه ميشوند. مثلاً ما ميپرسيم چرا بايد طبق اخلاقيات زندگي كنيم يا معني زندگي چيست؟ گويي كه پاسخ را همين نزديكيها ميتوان يافت ولي جالب است بدانيم اين پرسشها در برگيرنده پرسشهاي ريز و درشت ديگري هم هستند. چرا بايد در اين مورد يا در آن مناسبت خاص يا در مواجهه با اين يا آن وسوسه، اخلاقي رفتار كنيم؟ درباره مردم و منافعشان واقعاً چه بايد كرد؟ پاسخ يكي نيست و در شرايط مختلف متفاوت است و درك اين موضوع نوعي پيشرفت است. در پرسشهاي ديگر چه بسا تلههاي مختلفي پنهان باشد. اين پرسش مثال خوبي است: چرا به جاي اين كه چيزي نباشد، چيزي هست؟ اين يكي از پرسشهاي زيربنايي فلسفه و عميقترين پرسشي به نظر ميرسد كه ميتوان پرسيد ولي شايد عمق آن و جذبهاي كه ايجاد ميكند دست پرورده حقهاي منطقي باشد كه لاينحل بودنش را تضمين ميكند. لذا نويسنده تلاش كرده خواننده را با پرسشها يا چيزهايي كه گفته شده و با نقاط ضعف و پيچيدگيهاي آنها آشنا كند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .