اینشتین دیدگاههای مخالف در مقابل توسعه و موفقیت مکانیک کوانتوم اختیار کرد. در مناسبتهای بسیاری، اینشتین به صورت مخالف عمده و اصلی نظریه عمل میکرد. مخصوصاً در مقابل نتایج فلسفیای که از نظریهی کوانتوم جدید ناشی میشد. بحثهای معرفتشناختی او با نیلز بودر و مکس بورن به احتمال قوی در ردهی بزرگترین مباحثههای تاریخ علم قرار میگیرد که بعضی از سوالهای بسیار پایهای را پدید آورد. اینشتین هنوز با پاسخهایی که دریافت کرده بود، قانع نشده بود. نه تنها کار بعدی او روی نسبیت عام و نظریهی میدان وحدت یافته، او را از بیشتر فیزیکدانان جوانتر معاصر بیگانه کرد، بلکه انتقاد آنها روی نکاتی متمرکز شده بود که برای اینشتین فرع به نظر میرسید. مانند مسائل آماری و جزئیات موجبیتی. او سرانجام با این جمله خودش را تسلیم منتقدانش کرد: «« به نظر من نظریهی کوانتوم معاصر، به وسیلهی اصول و مفاهیم خاص پایهای که پشت سرش پنهان شده است و در کل از مکانیک کلاسیک گرفته شده است، یک فرمالیزاسیون مطلوب از مفاهیم را تشکیل میدهد. با این همه من اعتقاد دارم که این نظریه، هیچ نکتهی مفیدی را برای حرکت به سوی پیشرفتهای آتی به دست نمیدهد. این همان نقطهای است که انتظارات من بسیار فراختر از انتظارات فیزیکدانان معاصر از آن رخت بر میبندد»». تا قبل از ظهور نظریهی کوانتوم و پدیدههای کوانتومی، علم، وجود جهان خارجی را قبول داشت و هدف دانشمندان این بود که مشاهدات خود را بر حسب رفتار اشیاء خارجی توضیح دهند. اما مکانیک کوانتومی با آمدنش این نگرش را زیر و رو کرد. جایی که مشاهدات مختلف منتهی به یک نتیجهی واحد نمیشود.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .