در دنياي امروز كه دنياي ربات و رايانه است، داشتن يك ربات كه هم باهوش باشد و هم زبروزرنگ خيلي هيجانانگيز است. در يك شب طوفاني يك ابر ربات خيلي هوشمند و ريزهميزه كه براي رفتن به دنياي ناشناخته فضا و كشف عجايب آن طراحي و اختراع شده بود از كارخانه ربات سازي فرار ميكند. متأسفانه باتري اُربي خيلي زود تمام شد... اما خيلي زود لينوس اين ربات كوچولو را پيدا ميكند و آنها با هم دوست ميشوند و ماجراهاي بامزه و در عين حال آموزندهاي ميسازد. در قسمتي از كتاب ميخوانيم: كله رباتكوچولو مثل كدو تنبل بود و چشمهايش شبيه آبنبات ليمويياي كه نصفه خورده شده. قدش به يك متر هم نميرسيد و بسيار هوشمند بود. آنقدر زبر و زرنگ بود كه تنهايي ميتوانست يك سفينه فضايي را براند. معلوم است چرا، چون انسانها اين ربات را ساخته بودند. او بايد سالها در فضاي بيانتها پرواز ميكرد و سيارات ناشناخته را كشف ميكرد. ...
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .