کتاب گفتوگو در باغ تصوير سکوت در قاب کلمات است. دو ايراني فرهيخته (شاهرخ) و هنرمند (فرهاد) رودرروي هم و در فضايي بيمرز، مفهوم «باغ» در فرهنگ ايراني را دستمايه سياحت ذهني خود قرار ميدهند و از قديم به جديد، از کهنه به نو، و از آرمان به واقعيت گريز ميزنند؛ و عاقبت سخن از اين باغي که سيمرغ و زال در آن آشيانه دارند، اين باغ نمادين، باغ خيال، باغ جان يا مأواي روح که صبح ميتوان آبِ روانش را ديد و به وجد آمد، به حسرتي ختم ميشود که در غفلت از واقعيتِ ملموس و عيني ريشه دارد: «آدم نهالي بيرون از فصل و بيهنگام است، در زمان خودش نيست، خزان است در ميانه بهار يا برعکس.»
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .