برای دفن شمار زیادی جنازه که هر روز و تقریبا هر ساعت به سمت کلیساها روان بود گورستان به قدر کفایت وجود نداشت… از این رو، وقتی همه گورها پر شد، گودال های بسیار عمیقی در حیاط کلیساها کندند و صدها جنازه تازه از راه رسیده را به شکل تلنبار شده داخل آن ریختند، یکی روی دیگری… و روی هر لایه از اجساد هم کمی خاک می ریختند تا زمانی که گودال پر می شد. دیگر ناقوسی {برای مردگان} به صدا در نمی آمد. کسی اشکی نمی ریخت، دیگر برایشان مهم نبود چه از دست داده اند زیرا تقریبا همه در انتظار مرگ بودند… مردم می گفتند… دنیا دارد به آخر می رسد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .