«روئن کین» در نامه هایی که از زندان برای وکیلش می نویسد، توضیح می دهد که برای نجات خود از شغلی تحقیرآمیز و رابطه ای بد با همخانه اش، به عنوان پرستار بچه به استخدام «الینکورت ها» درآمد. این شغل جدید، درآمد خوبی داشت و دو دختربچه ی تحت مراقبت او نیز، مودب و خوش رفتار بودند. اما وقتی پدر و مادر بچه ها درست بعد از آمدن «روئن» خانه را ترک کردند، رفتار دخترها تغییر کرد و کنترل های هوشمند خانه نیز با مشکل مواجه شد. وقتی «روئن» صداهایی را از پشت در قفل شده ی اتاقش می شنود، به این فکر می کند که شاید زندگی در این خانه، چیزی نیست که به نظر می رسد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .