ماه ها قبل از این ماجرا، در 30 آوریل، جسد یک سرگرد بریتانیایی به نام «ویلیام مارتین» توسط ماهیگیران از بندر بیرون کشیده شد. در کیفی که همراه او بود، نامههایی بسیار محرمانه از افسران انگلیسی وجود داشت که به شرح دقیق تهاجمات میپرداخت... اما مشخصاتی که گفته شد تنها چیزهاییست که از شما میخواهند باور کنید. در واقع هیچکدام از آنها صحت ندارد و کسی به نام ویلیام مارتین حقیقی نیست و اصلاً وجود ندارد. اما جسدی هست متعلق به فردی به نام گلیندور مایکل، که قربانی خودکشی شده است و افسران بریتانیایی برای رسیدن به هدف خود از آن استفاده کردهاند. اما این هدف چیست و چه چیزی واقعیست؟ واقعیت به ماهها پیش برمیگردد، به مکانی تنگ و خفه. در اتاقی معروف به اتاق شمارهی 13، که هر روز در آن ارزشمندترین، مرگبارترین و مهمترین اطلاعات جاسوسی و اسرار دیگر ردوبدل میشد، دو افسر، سردرگم و متفکر نشسته بودند؛ غرق معمایی که خود آن را طراحی کرده بودند... آنها قرار بود شخصی را بسازند که هیچگاه وجود خارجی نداشته است. حالا که به نظر میرسید جنگ به اواخرش نزدیک شده است، دست به خلق جاسوسی زده بودند که نه تنها خیالی که مرده بود! و همهی اینها تقلایی هوشمندانه برای فریب دادن آلمان و ارتش نازیها بود.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .