اِلنور دراس مطلبی از یک دانشمند دانشگاه هاروارد میخواند که در آن پیشبینی کرده شهابسنگی در اواخر آوریل به زمین برخورد خواهد کرد. بهلطف پدربزرگ تدارکاتچیاش او یکچیزهایی دربارهی پایان دنیا میداند؛ پدربزرگی که غذاهای منجمد و یخزده جمع میکند، به این امید که شاید روزی به درد بخورد. برای همین اِلنور میداند خانوادهاش برای این فاجعه آماده خواهند بود. اما بقیه چی؟ درواقع بهجز مَک که از زمان مهدکودک باهم دوست هستند، دوست دیگری ندارد، با این وجود وظیفهی خودش میداند که همهی همکلاسیهایش را از اتفاق پیش روآگاه کند و آنها را آماده کند. به هر حال آدم همیشه نمیتواند برای تمام چیزهایی که زندگی سرِ راهش قرار میدهد، آماده باشد. ولی دنیای اِلنور قرار است تغییر کند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .